Sunday, January 13, 2008

سپهر و مشغله های یه روز تعطیل

همه فکر می کنن جمعه روز تعطیلی و استراحته اما برای آدمی مثل سپهر با هزار تا درگیری و مشغله جمعه روز پرکاریه.حساب کن از صبح که بیدار شده اول 1000 متر دور سفره صبحانه چرخیده و کلیه مواد موجود رو چشیده و امتحان کرده بعد یه سری بابا رو بازی داده و باهاش کشتی گرفته و یه سری هم با مامان که مشغول آشپزی بوده کلنجار رفته و بازی کرده تا ظهر شده.وقتی دیده بابا آماده رفتن بیرونه بدو بدو یه جلیقه که دم دست بوده آورده و هی به مامان گفته پوش پوش ددرددر و چون موفق به رفتن با بابا نشده گیر داده به لوازم آرایش مامان و احتمالا مامان مجبور شده یا شایدم دوست داشته که یکی دو تا از این وسایل رو برای نقاشی در اختیارش قرار بده و سپهر هم بشینه روی صندلیش پشت میز و شروع کنه به نقاشی-آخ که مامان چقدر این صحنه رو دوست داره-و بعدهمزمان هم غذا بخوره هم میوه و هم از انگشتهاش برای خالی کردن اون قلبهای رنگی استفاده کنه و هم بی بی تی وی رو با دقت دنبال کنه.آخه کی می تونه این همه کار رو با هم انجام بده.بنابراین خستگی باعث می شه دو ساعتی بخوابه و بعد بیدار بشه دوباره مشغول به فعالیت.اول حموم و کلی فعالیت و بازی با قورقوری و اردک ها که اول خیلی مایل به رفتن به حموم نبود و رفته بود بلوزش رو آورده بود و به مامان با اشاره نشون می داد و می گفت شا،شا( همون شلوار)یعنی که پام کن. بعد از حموم مراسم کیک خورون و بعدش صندلیشو آورده و گذاشته جلوی گاز و شروع کرده به فوت کردن شعله گاز که زیر کتری روشن بوده و در جواب نکن مامان هی توضیح داده که داغ داغ و احتمالا می خواسته سردش کنه و می دونید که همین یه کار چقدر انرژی می خواد که یه شعله مداوم رو بخوای سرد یا خاموش کنی و اینجوری بود که موقع بیرون رفتن تو ماشین از حال می ره و به زور توی پارک بیدار می شه و باز دوباره توی راه خونه باباجی به زور دیدن آب پاشی بیدار می مونه و دوباره یک سری فعالیت با یاس و وقتی ساعت 12 تا1 نیمه شب می شه دوباره گیر می ده به بی بی تی وی و ادامه ماجرا
آقا سپهر واقعا خدا قوت روز سختی رو پشت سر گذاشتی مرد کوچک

No comments: