Tuesday, January 8, 2008

این پسر عشقولانه مامانه


این سپهراوونه برادر بتهوون که بعضی ها پیکاسو صداش می کنن و چند تا خبر داره برای امروزش
خبر اول اینه که سپهری چند روز پیش اولین جمله اش رو گفت : بابا زد و این در صورتی بود که بابا نزده بود و حالا چیزهایی می گه که شبه جمله است مثل ماهی آبه که یعنی ماهی توی آبه.دیشب هم که دایی امیر و زندایی اومده بودن خونه مون و از قرار معلوم سپهری خیلی دوسشون داره بعد از رفتنشون می گفت امیییی اف و وقتی از پشت آیفون با زندایی حرف می زد می گفت باز باز که یعنی در و باز کن.تازگی ها هم فهمیده که از صندلی چه استفاده ای می شه کرد یاد گرفته صندلیشو بزاره و بره روش و به هر چی می خواد دسترسی پیدا کنه و دیشب گذاشته بودش پشت در و سعی می کرد دستگیره رو بکشه و درو باز کنه شاید این پسر عشقولانه می خواست دایی رو برگردونه.اینکه می گم پسر عشقولانه است برای اینه که خیلی با محبت و مهربونه. چند روز پیش که مامان دعواش کرده بود وقتی می خواست شیر بخوره شروع کرد مامانو ناز کردن.قربون دل مهربونش .امروز صبح هم که رفتیم خونه ماماجی تا از خواب بیدار شد و دید که ماماجی کنارش خوابیده ذوق کرد و رفت دو تا بوس گنده از لپاش کرد.به این جور
پسرا می گن عشقولانه. اینم عکس حالات عشقولانه یه پسره در چند ماهگی

No comments: